اخبار هنرهای تجسمیاخبار هنریتیتر

چالشهای گالری ها و قوانین جدید

به گزارش مجله فرد: نشست «نیوجرسی» برای ارائه راهکارهایی اصولی در استفاده از مکان‌های مسکونی برای ادامه فعالیت‌های هنری، با حضور آریا اقبال، سعید باباوند، الهه جواهری و آسیه مزینانی دوشنبه ۳۱ تیر در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

این نشست با توضیحات اولیه آسیه مزینانی مدیر گالری آ و معاون هنری خانه هنرمندان شروع و سپس با صحبت های الهه جواهری رئیس انجمن صنفی نگارخانه داران و مدیر گالری الله ادامه پیدا کرد.

انجمن صنف و کارکردهایش:

خانم جواهری با شروع فعالیت انجمن صنفی شروع کرد : انجمن نگارخانه دارها حدود ۷ ماه قبل پس از یک تلاش ۲۲ ساله تاسیس شد. با وجود زمان محدود اما کارهای مفید زیادی انجام دادیم. چون نیاز نگارخانه داران خیلی زیاد بود ما سعی کردیم به طور جدی به این نیاز ها رسیدگی کنیم وتا حدی هم موفق بودیم. بعضی دیگر در حال انجام هستند. موانع اما زیاد بود ما برای رسیدن به حقمان خیلی تلاش کردیم. یکی از بزرگترین موانع و مشکلاتی که اکنون با آن مواجه هستیم شهرداری است. شهرداری صرفا مسئول خدمات شهری و توسعه عمرانی نیست. بلکه باید از مراکز فرهنگی و هنری حمایت کند. همه نگارخانه ها و فضاهای فرهنگی برای بالا بردن سواد بصری و تلطیف فضای هنری کار می کنند. نگارخانه معمولا یک فضای پاک، صمیمی و دوستانه است. که خارج از هر حاشیه ای دارد کار می کند. ولی متاسفانه مسائلی پیش می آید که ذهن گالری داران را خیلی درگیر می کند.

شهرداری متاسفانه فعالیت فرهنگی را معادل با فعالیت تجاری می بیند در صورتی که فعالیتهای ما تجاری نیست درست است که کسب درآمد قسمتی از کار ما هست ولی اصلش نیست و این شرایط کار را مشکل کرده. این مسائلی که اخیرا شهرداری پیش آورده یعنی عدم حضور گالری ها در فضای مسکونی و اینکه باید حتما فضا اداری و تجاری باشد. مشکلاتی ایجاد می کنند و بلوک های سیمانی جلوی گالری ها می گذارند، در صورتی که ما سالیان سال است مشغول به فعالیت هستیم. اخیرن در حال مطالعه نامه ای خواندم برای سال ۸۲ که اقای شیخ الاسلامی مشاور و مدیرکل فرهنگی شهرداری تاکید کرده بودند نگارخانه ها می توانند در فضای مسکونی باشند اما در نامه سال ۹۲ اگر مشاهده کنید اسم نگارخانه داران حذف شده است.  و بعد در کتاب ملاک عمل شهرداری نیز اکنون اسم نگارخانه ها نیست. بدون اطلاع ما اینها کم کم حذف شده اند. مگر در زمانی که موردی پیش آید و مراجعه کنیم و بفهمیم.

امروزه خیلی تاکید می شود که باید روی درآمدهای غیر نفتی کار کنیم و به نظر من هنر می تواند خیلی برای ما درآمدزایی داشته باشد. ولی متاسفانه به حاشیه رفته و زیاد به آن توجه نمی شود.

آسیه مزینان در تکمیل صحبتهای خانم جواهری به ایراد بخشهایی از مصوات شهرداری پرداخت: من برای اطلاع دوستان می گویم در مصوبه ۱۳/۶/۹۲ بسیاری از مشاغلی که در مصوبه قبلی سال ۸۲ وجود داشت مثل گالری ها و آتلیه هنرمندان که اجازه فعالیت در فضاهای مسکونی را داشتند حذف شده است.  متاسفانه آتلیه هنرمندان، کارگاه های هنری، و همین طور گالری ها طبق مصوبه ای خارج می شوند. اما از بخشهایی که اجازه فعالیت در فضای مسکونی را دارند را می گویم: مطب پزشکان، حوزه های وابسته به پزشکی، لابراتوآرهای دندان سازی، دفاتر مهندسی، دفاتر اسناد رسمی، آموزشگاه ها و…. چیزی که اینجا جزو مسائل مهم است و باید به آن توجه کرد این است که مسئله تنها گالری ها نیستند، آتلیه هنرمندان جوان دارد بسته می شود. اگر هنرمند ما نتواند در آرامش فعالیت کند، در این شرایط وحشتناک اقتصادی چطور می توانند در مجموعه های تجاری آتلیه اجاره کنند؟ ما در درجه اول اهمیت نگران هنرمندان و فعالیتشان هستیم و گالری ها درجه دوم اهمیت هستند. همین چند وقت پیش گالری آ با مدیریت آقای آ کوچکیان که اکنون حضور دارند در ساعت ۲ نصف شب با نیوجرسی بسته شد. و اگر همین حمایتهای صنفی، همین حمایتهای هنرمندان از هم نبود این کار به روتین تبدیل می شد.

امیدواریم با این مجموعه نشستها حرکتی باشد برای اینکه ما هنرمندان، خانه هنرمندان ایران، انجمن محترم گالری داران تهران، همه انجمنهای هنری در کنار همدیگر قرار بگیریم.

سعید باباوند منتقد و نویسنده و فعال هنری در این نشست به روی دیگر ماجرا اشاره کرد :  من فکر نمی کنم ما قائل به حذف نظارت باشیم. مگر می شود بخشی از اقتصاد را بخشی از فرهنگ را رها کرد. الان توجه کنید کجاها دارد گالری تاسیس می شود، چه کسانی فعالیت فرهنگی می کنند و چه کسانی دارند محروم می شوند. قبلا کارگردانان و بازیگران سینما و تئاتر کافه می زندند اما الان به این نتیجه رسیدند که کافه کلاسش پایین است یک گالری هم به آن اضافه می کنیم. بعد در آرت فر کشورهای دیگر هم شرکت می کنند. چه کسی صلاحیت این آدمها را تایید می کند؟ این نهاد صنفی گالری داران که مسئولیتش اداره کردن و قانون گذاشتن برای گالری هاست؟ خانم جواهریان تا حالا از شما برای نظارت بر امور گالری دارها درخواست شده؟

جواهری در پاسخ این سوال گفت:  ما یک پیشنویسی را تهیه کردیم برای نظارت بر فعالیت نگارخانه داران و ارائه دادیم ولی هنوز تایید نشده است.

باباوند ادامه داد: بروید از یک سری از این کسانی که به تازگی وارد عرصه گالری داری شده اند بپرسید فرق بین کار پرینت و اصل را می فهمند یا خیر. چه کسی به این ها مجوز می دهد؟ از کجا این صلاحیت را احراز کرده اند؟ سوال اصلی این است که چرا آنها تعطیل نمی شوند؟  چون پول دارند و در یک محیط تجاری کار می کنند. مثلا در کنار دفتر کار من یک ساختمان در حال ساخت است که زیرزمینش رابرای هنرمندان آماده می کنند تا به عنوان زینت المجالس آنجا نقاشی بکشند. چه اتفاقی می افتد؟ همان اتفاقی که برای مطبوعات در یک دهه قبل افتاد. کاغذ مطبوعات به قدری گران شد که مطبوعات مستقل تعطیل شدند. همین بلا سر ما می آید. با بالا بردن هزینه های ما تا جایی که دیگر نتوانیم کار کنیم.

باباوند در ادامه قانون شهرداری مربوط به دهه ۴۰ ماده ۵۵ را خواند که هنوز هم قابل استناد است و در آن به کمک شهرداری در زمینه اختصاص محلهای فرهنگی و ساختمانهایی برای فعالیت فرهنگی و هنری به هنرمندان تاکید می شود. در حالی که موزه گرافیک سالهاست در حال فعالیت است تا یک خانه قدیمی در مرکز شهر بدهند و بتواند موزه گرافیک را تاسیس کند. شهرداری موظف است با حفظ مالیک به ما جا بدهد. اگر تاسیس یک شغل در ملازم با عدم بهداشت و مزاحمت برای همسایه نباشد، یعنی معارض خصوصی نداشته باشید در دستورالعمل سال ۸۲ هم آمده که باید کل پلاک را بگرند. که گالری آ کل پلاک را دارد پس معارض خصوصی اس کیست؟ معارض خصوصی یعنی در آپارتمانی که فعالیت می کنید همسایه شکاست کند، همسایه هم سعنی کسی که در همان ساختمان است نه پلاک های اطراف خانه. در ادامه این مصوبه ها آمده که وظیفه شهرداریست که به ما جا بدهد، کمک مالی و کمکهای دیگر کند و با ما همکاری کند.

آسیه مزینانی در زمینه فعالیت تجاری گالری ها افزود: از نظر من خلاصه کردن فعالیت گالری ها به فعالیت تجاری یک اشتباه محض است. اینکه شما مای گالری دار را که بسیاری از اولین نمایشگاه های انفرادی هنرمندان جوانی که برخی از آنها الان هنرمندان جاافتاده ای هستند، بسیاری با گالری اریا و الهه کار خود را شروع کرده اند. اینها ریسک و شجاعت است برای گالری داری که می توانست هر فعالیت تجاری دیگری با نصف هزینه هایی که برای گرداندن گالری صرف می کند انجام دهد و برداشتهای بیشتری داته باشد.

اینکه شما یک گالری را با حراج تهران مقایسه می کنید اساسا اشتباه است. اینکه شخصی در پشت میز شهرداری ناحیه فلان نشسته و فکر می کند مای گالری دار همان هایی هستیم  که آثار ۲۰۰ میلیونی می فروشیم اشتباه است. گالری ها به چندین دلیل مظلوم هستند. توجه کنید که خلق اثر هنری امر مقدسی در نظر گرفته می شود ولی پای فروشش که به میان می اید ناگهان گالری دار تبدیل می شود به کسی که چیزی از هنر سرش نمی شود. چرا اساسا باید نفعی از این ماجرا ببرد؟ ما مشکلاتی در دل جامعه هنری خودمان داریم. که اول باید این مشکلات را حل کنیم. تا بعد در مقابل فشارهایی که از بیرون به ما وارد می شود بتوانیم بایستیم. این تصور غلط که گالری داری یک شغل درآمدزا است. همه گالری ها کارنامه مشخصی دارند. ببینید چه سهمی از فعالیت گالری ها در سال صرف هنرمندانی می شود که یک کارشان به سختی فروش می رود. اغلب هزینه و زمان و انرزی ما صرف شناساندن هنرمندان جوان می شود. که این کار را وظیفه و عشق خود می دانیم.

اینکه مقایسه کنیم چرخه مالی حراج تهران که در ضرورت وجودش شکی نیست و بحثی ندارم با کار گالری ها و فکر کنند هر روز درگالری ها حراج تهران برپاست اشتباه است.

باباوند در تکمیل بحث مالی گالری ها به کل تجارت هنر کشور اشاره کرد که رقمی حدود ۲۰۰ میلیارد تومان است. این رقم با در نظر گرفتن حراج تهران محاسبه شده است. یک خانواده ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر به بالا با این رقم زندگی می کنند. این رقم نشان می‌دهد فاصله‌ ما با درآمدزایی از هنر یک فاصله نجومی است و هیچ نسبتی با تجارت جهانی هنر نداریم. این یک طفل نوپاست که تازه می‌خواهد کاری کند و جلوی این آب باریکه را می‌گیرند. به فرض که اسم آن‌را تجارت بگذارند، باید پرسید سرانه آن چه مقدار است؟

باباوند در بخش دیگری از صحبت‌هایش به چشم‌انداز پیش رو پرداخت و گفت: بعد از این چه خواهد شد؟ خصلت نولیبرالیسم این است که برای هر چیزی یک بدیل درست می‌کند. همان‌طور که در سینما همین اتفاق افتاد؛ مگر سینمای پیشرو و مستقل و متفکر ما تعطیل نشد؟ گفتند ما پولی برای پرداخت به شما نداریم و خودتان پول تهیه کنید. خب سرمایه‌گذارانی پیدا شدند که روی «هزارپا» سرمایه‌گذاری کردند و این همان بدیل است. می‌گویند سینما داریم و فیلمش هم «هزارپا»ست. سرمایه‌گذارانی داریم که یک کیسه پول‌اند و جز سود به چیز دیگری فکر نمی‌کنند و اینها مشغول فعالیت در عرصه فرهنگ‌اند. همین اتفاق برای گالری‌ها هم رخ خواهد داد. آثار تهمینه میلانی بالاخره در یک گالری نمایش داده شده است و چنین گالری‌هایی توسعه پیدا می‌کنند و مساله تهمینه میلانی تکثیر می‌شود. جنس اصل باید از دور خارج شود تا جنس قلابی به فروش برسد و این کار را خواهند کرد. یک دهه بعد با صدها تهمینه میلانی روبرو خواهیم بود، با حمایت گالری‌هایی که با چنان پول‌هایی ساخته شده‌اند.

وی در پایان گفت: باید جلوی این روند بایستیم و فشار بیاوریم تا مسئولان متوجه شوند مالکیت شهر مال شهروندان است و باید در اختیار شهروندان باشد. در حالی‌که منظر شهری را تجارت می‌کنند. در مسیر خانه تا محل کار دائما شما را بمباران تبلیغاتی می‌کنند. شهری را که حق داریم زیبا ببینیم، در و دیوارش را فروخته‌اند و در عوض ما را با چیزهایی بمباران می‌کنند که خواهانش نیستیم. با این تبلیغات حق شهروندی ما را ضایع کرده‌اند. این وسط وقتی می‌گوییم ۱۵ اثر هنری هم به نمایش بگذارید، آن‌را کار تبلیغاتی معرفی می‌کنند تا پول بگیرند. این یعنی نولیبرالیسم؛ شهر ما را فروخته‌اند و نسخه‌های بدیل از راه خواهند رسید. وقتی در مورد فرهنگ صحبت می‌کنیم، جواب می‌دهند که فرهنگ وجود دارد و برای اثباتش می‌گویند سینمای ایران هر سال فلان مقدار می‌فروشد. ما راضی هستیم که این سینما نفروشد. نسخه‌های بدیل بهتر از ما خواهند فروخت، همان‌طور که در بازارچه پارک لاله شاهد هستیم. جایی که قرار بود گذر فرهنگ و هنر باشد، الان محل فروش چه شده است؟ چنین فضاهایی را یکی یکی از دست ما خارج خواهند کرد.

پس از آن آریا اقبال به بیان تجربیات خود در این عرصه پرداخت و گفت: گالری «آریا» شاید سومین یا چهارمین گالری فعال بعد از انقلاب در تهران بود؛ در آن زمان آیین‌نامه تاسیس گالری وجود نداشت و من اساسنامه‌ای نوشتم و به وزارت ارشاد بردم؛ در حالی‌که آنها نمی‌دانستند این اساسنامه به چه دردی می‌خورد و اصلا تعریفی برای مجوز گالری نداشتند. به هر حال در آن زمان گالری آریا را تاسیس و حدود هفده سال پیش نیز آموزشگاه آریا را راه‌اندازی کردیم که موجب بهبود فضای اجتماعی اطراف آن شد؛ فضایی که تا پیش از آن شاهد تجمع فروشندگان مواد مخدر و سرقت و.. بود، با وجود این آموزشگاه دچار تحول شد. حضور مراکز فرهنگی تاثیر زیادی بر فضای شهری دارد و در شهرهایی مانند نیویورک و لس‌آنجلس خود شهرداری برای ایجاد چنین فضاهایی هزینه می‌کند. هنر و کار فرهنگی در توسعه و رشد یک جامعه تاثیر بسیار زیادی دارد.

وی ادامه داد: موسسه «ماه مهر» پانزده سال پیش در ملک مسکونی و با کرایه ملک مسکونی تاسیس شد و امسال با حدود ۱۵۷۸ نفر دانشجو، دیگر نمی‌توانیم به کارمان ادامه دهیم. بارها به شهرداری و شورای شهر مراجعه کرده‌ایم و مشکلاتمان را با آنها در میان گذاشته‌ایم. اما نه وزارت ارشاد، نه شهرداری، نه شورای شهر، نه میراث فرهنگی و نه هیچ نهاد دیگری که ساختمان‌های فراوانی در اختیار دارند، هیچ نوع همکاری با ما نکردند. به این ترتیب حدود ۱۶۰۰ هنرجو و ۴۰ استاد موقعیت خود را از دست می‌دهند. در حالی‌که این موسسه با نقش آموزشی‌اش، تغییرات زیادی در جامعه هنری و در شهر تهران ایجاد کرده است.

 مدیر گالری «آریا» اضافه کرد: علاوه بر شهرداری، گالری‌دارها با اداره دارایی نیز مشکلات زیادی دارند. جامعه هنری و گالری‌دارها از پرداخت مالیات معافند اما اداره دارایی مدام به ما مراجعه می‌کند و ما باید مرتب ثابت کنیم که کارمان مشمول مالیات نیست. مالیات‌های بسیار سنگینی برای برخی از دوستان ما در نظر گرفته شده است. ممکن است پس از یکی دو سال دوندگی بتوانند این مالیات‌های غیرقانونی را صفر کنند، اما زمانی را از دست می‌دهند که می‌توانستند صرف بسیاری فعالیت‌های هنری و فرهنگی کنند.

اقبال ادامه داد: در هر اداره باید کسانی حضور داشته باشند که بتوانند مسائل را درک کنند. اگر افرادی آشنا به هنر در شهرداری و شورای شهر و اداره گمرک و دارایی در یک واحد جداگانه به امورات ما رسیدگی کنند، هنرمند و گالری‌دار نیازی ندارد هر بار به افراد مختلف چیزهایی را بفهماند که خود آنها پیشاپیش باید بدانند. اداره دارایی باید یک شعبه مختص هنرمندان داشته باشد و در شهرداری باید فردی جوابگو حضور داشته باشد، نه اینکه هر بار ما مجبور باشیم خودمان را اثبات کنیم. این روند فرسایشی دیر یا زود افراد را از پا می‌اندازد، همان‌طور که خودم بعد از ۲۸ سال گالری‌داری توان ادامه کار ندارم. ما هیچ وظیفه‌ای نداریم که مدام خودمان را اثبات کنیم، بلکه این نهادهای موجودند که وظیفه دارند به حل و فصل این مسائل بپردازند.

وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: برخلاف تصوری که داشتیم، هرچه جلوتر می‌رویم و امروز که نزدیک به ۲۰۰ گالری در تهران وجود دارد، نه تنها مشکلات ما حل نشده است که متاسفانه شاهد عقبگرد هستیم. بیست سال پیش که گالری «آریا» پلمب شد، مشکل در عرض یک نصف روز حل شد و شهرداری هم از عملکرد مامورش عذرخواهی کرد و بر اساس کتاب «ملاک عمل» گفتند هیچ مشکلی برای فعالیت ندارید. حالا می‌بینیم در سال ۹۲ تمام آن موارد را از کتاب «ملاک عمل» حذف کرده‌اند، در حالی‌که باید آن‌را توسعه می‌دادند. اینکه آموزشگاه‌ها هنوز در کتاب ملاک عمل حضور دارند هم حاصل کار جامعه هنری نیست، بلکه حاصل کار سازمان فنی و حرفه‌ای است. بعید نیست در نسخه بعدی کتاب ملاک عمل، آموزشگاه‌های دیگر را نگه دارند و آموزشگاه‌های هنری را هم حذف کنند. همان‌طور که آقای باباوند اشاره کرد این ماجرا به دهه ۴۰ برمی‌گردد و الان در پایان دهه ۹۰ هستیم و انتظار می‌رفت این ماجرا تاکنون به نتیجه‌ای رسیده باشد. اما متاسفانه اگر یک قدم به جلو برداشته‌ایم، با چند قدم عقبگرد مواجه شده است.

اقبال در پایان گفت: ۲۲ سال برای تاسیس اتحادیه گالری‌دارها تلاش کردیم که متاسفانه تحت هیچ شرایطی نتوانستیم این اتحادیه را تاسیس کنیم و هیچ قانونی به ما اجازه چنین کاری نداد. در نهایت هفت ماه پیش انجمن گالری‌دارها را تاسیس کردیم. اتحادیه می‌توانست عملکرد بسیار گسترده‌تری داشته باشد اما به هر حال بعد از حدود ربع قرن دوندگی حالا یک انجمن خیلی ساده داریم. بعد از آغاز به کار انجمن و طی هفت ماه گذشته، توانستیم اداره دارایی را قانع کنیم که شعبه‌ای مختص هنرمندان داشته باشد.

وی ادامه داد: ما می‌دانیم که قوانین موجود نیاز به اصلاح دارند، اما برای وضع قانون اساسا از هیچ هنرمندی و هیچ انجمن هنری مشورت نمی‌گیرند. حتی پیشنهاد آیین‌نامه‌ای انجمن گالری‌دارها، که صرفا یک پیشنهاد است، هم شنیده نمی‌شود. قرار نیست حرف هنرمندان شنیده شود، بلکه باید در چرخه‌هایی که دائم تکرار می‌شوند بچرخیم و زندگی‌هایمان با گرفتن مجوز و رفتن از این مرکز قانونی به مرکز دیگر تباه شود. کسی که در مجلس نشسته باید بداند در تمامی زمینه‌ها تخصص ندارد و برای تصمیم‌گیری در هر حوزه‌ای باید به متخصصش مراجعه کند.

مزینانی در پایان گفت: اگر نهادی مانند خانه هنرمندان ایران در هر جای دیگر جهان وجود داشت، اصلی‌ترین مشاور هنری شهرداری آن شهر و کشور می‌شد. چرا انجمن گالری‌داران تهران و شهرستان‌ها را از هم جدا کردند؟ فقط برای اینکه از قدرت این انجمن کاسته شود. چون قرار نیست ما نهادی داشته باشیم که کاری بکند و قدرتی پیدا و تغییری ایجاد کند. تا اگر انجمنی هم وجود دارد نتواند در لحظه حیاتی از اعضایش دفاع کند. اینها تماما بازی است؛ ما قرار است آزار ببینیم و از این آزار بمیریم. اگر امروز فردی با همان عشق چند دهه پیش آریا اقبال نسبت به این کار، گالری خود را تاسیس کند و دیوارهای گالری‌اش را در اختیار جامعه جوان این مملکت بگذارد و برای خودش کیسه‌ای ندوخته باشد، از شرایط آریا اقبال در چند دهه پیش جلوتر نخواهد بود. ما همان اقلیتی هستیم که قرار نیست صدای‌مان شنیده شود.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا