لوئیز بونه: نمایش فیگورهای بدریختِ اغراق آمیز
فیگورهایی که نقاشیها و آثارِ رویِ کاغذِ لوئیز بونه[1] را اشغال کردهاند در مرز میان زیبایی و زشتی پرسه میزنند، در مرز میان یک نمایشِ دلقکبازی اَبزورد[2] و تنشِ جسمی و روانی مفرط. این فیگورهای ساکنِ چشماندازهای تُنُک و وهمآلود که بومها و ورقها محصورشان کردهاند نمایشهایی را بازی میکنند از جنس رنج و زحمتی جانفرسا که اوج نیمۀ خودآگاه آرتیست را مینمایانند. بونه که متکی بر گسترهای از منابع، از نقاشیهای استادانِ کهنهکار تا سورئالیسم[3] و فکاهیهایِ (کمیکهای) زیرزمینیِ[4] دهۀ هشتاد آمریکاست با دلالتکنندهها[5] – بهویژه جنسیت و امیال جنسی – به سیاقی که بهشکلِ شوخطبعانهای تحریکآمیز است بازیمیکند. سوژههای بونه در آنی که در اندازه عظیمالجثهاند در گنجایش فروکاسته شدهاند، اعضای بدنشان بهطرز عجیب و نامتناسبی ورم کرده و صورتهای بدون چشمشان بهطرز مضحکی در پسِ لایههای متراکم مویی که به شکل کلاه درآمده نیمه پنهان شدهاند.
بونه در دهۀ هفتاد میلادی در ژنو[6] بهدنیا آمد، جاییکه در آن به مدرسه هنر و طراحی رفت. در 1994 برای گذراندن یکسال دوران فراغت خود به لسآنجلس آمد و دیگر هرگز این شهر را ترک نکرد. در 2008، بونه که برای سالیان بسیار در حوزههایِ تصویرسازی و طراحی گرافیک مشغول بهکار بود، حرفهی هنری خود را با اجرای یک نمایشگاه انفرادی در پروژههای سابلیمال[7] در لسآنجلس آغاز کرد – محلی که بر اساسِ اصلِ دردسترسبودن هنر برای عموم توسط شپرد فری و بلیز بلوین[8] بنیان گذاشتهشدهبود، پیامی که با رویکرد بونه در عدم پذیرشِ تکلف و اسلوبمندیِ تجویزی که در موزههای هنرهای تجسمی سوئیس تجربه کرده بود همخوانی داشت.
پنج سال بعد تغییر رویه بونه از نقاشی اکرلیک و روی آوردنش به رنگ روغن، امکانهای خلاقانۀ جدیدی را پیش رویش گشود چرا که به او اجازۀ القایِ بیشتر حسِ نور و حجم به ترکیببندهایی را داد که بعکس بیروح و مرده بودند. این تغییر مدیوم همچنین درآمدی بود بر گوناگونی و صیقلدادنِ موضوعها و ارجاعات در آثار بونه؛ که با وجود حفظ تمرکزشان بر ترسیم بدن انسان در نهایت خود، با ترکیب طبعِ بذلهگو و نیشدار فیلیپ گوستون[9] با ظرافتِ سایهروشنهای کاراواجو[10] رویکرد بونه را تشدید میکرد.
اغراق جنونآمیز و محدودیتِ جسمانه ویژگی نمایانِ بازنمایی امرجنسی در آثار بونه بهشمار میرود. افزون بر این آثار بونه دارای کیفیتِ رویاگونهای است که یادآور معجونهای آشفتهای نظیر تابلوی «تجاوزِ» رنه مگریت[11] – که در آن نیمتنۀ برهنۀ یک زن در جای صورت دوباره قالبریزی شده – و مجسمههای جدلآمیز هانس بلمر[12] از عروسکهای دخترانهای است که به سن بلوغ رسیدهاند. بطورمعمول در آثار بونه جنسیت یا از راهِ تورم کارتونگونه غلو میشود یا نامعین باقی میماند – که این امر به فیگورها این امکان را میدهد که در نقش جایگزینِ جهانگیر امیالِ ناخودآگاه، اضطراب و دلواپسیها بهکار روند. این رویکرد به فیگور انسان، که چون امضایی بر آثار بونه نشسته، در برخی تصاویر با کندوکاوِ نگارههای مسیح و تاریخ آن در نقاشی اروپایی در هم میآمیزد.
نگاه سینمایی – بونه که متکی بر هنر سورئالیستی است همچنین از فیلمها بهعنوانِ ارجاعات تاثیرگذار در آثارش نام میبرد. فیگورهایِ فکاهی بونه که با ظرافت بسیار کشیده شدهاند درحالیکه نیمنگاهی به ایدۀ چشمچرانی (تماشاگری جنسی[13]) دارند خالقِ نوعی پویایی درونی_بیرونی هستند که تماشاگر را در فاصلهای از جهان نقاشیها قرار میدهد. در نمایشگاهی که در سال 2020 در گالری گَگوسیان[14] با عنوان «هنگامهها[15]» برگذار شد، این فیگورها در موقعیتهای عجیب و مضحکی[16] بر گِرد خود پیچ خورده بودند. تمام فیگورها بدون چشم هستند که سبب فاصلهگذاریِ تماشگر از جهانشان میشود در حالیکه همزمان تماشاگران را ترغیب میکنند ، لگامگسیخته از شرمِ خیره شدن، به آنها نگاهکنند.
ذهن و بدن – آثار بونه همچنین بهلحاظ از میان بردن مرزهایِ میان ذهن و بدن مورد توجه هستند. در حالیکه در فیگورهای بونه مسئلۀ آسیبپذیری مرتبط با منافذ و روزنههای بدن کاویده میشود، بسیاری از این فیگورها ویژگیهایی را بهنمایش میگذارند که به اندامهای جنسی میمانند. این کاوشِ رابطۀ میان امر بدنی و امر روانی، امر شخصی و امر عمومی، امر خصوصی و امر آشکار با موضوعاتی سروکار دارد که پیش از این توسط فیلمسازانی مانند آلفرد هیچکاک[17] و هنرمندانی مانند پیتر سائول[18] به آنها پرداختهشدهاست. بونه به تمامی این پنداشتها بهواسطۀ تصاویری دست مییابد که درست مانند یک فیلم بیننده را در وسط روایتی قرار میدهد که برای آن بافتاری ندارند.
ترجمه شده در کارگاه ترجمه فرد
[1] Louise Bonnet
[2] Absurd
[3] Surrealism
[4] Underground Comix
[5] Signifier
[6] Geneva
[7] Subliminal Projects
[8] Shepard Fairey and Blaize Blouin
[9] Philip Guston
[10] Caravaggio
[11] René Magritte’s The Rape (Le viol) (1934)
[12] Hans Bellmer
[13] voyeurism
[16] Grotesque
[17] Alfred Hitchcock
[18] Peter Saul