نگاهی به فیلم خانم یایا

“زیستهایِ تیز و سویههای خاموش”
یکی از بزرگترین دستاوردهایِ سینما، این رفیقِ از گذشته تا هنوز، برای من در طی چند سال اخیر، شناخت لحنها و تصویرهای متفاوت از مفهومی به نام “انسان” بوده که باعث شده تصور کلیشهای و تکبعدی این ساحت در درون من بشکنه و قرائتهای مختلف این موضوع را با احترام بیشتری دنبال کنم(این رو سینما به من یاد داده ولی اینکه چقدر من تونستهام این آموزه رو به تجربه زیسته تبدیل کنم، نمیدونم و طبعا دیگران باید دربارهاش نظر بدند.)
من در “جدایی نادر از سیمین”(اصغر فرهادی) با زیباییشناختی دروغ و عدم بیان حقیقت برای بقای زندگی در روزهایی روبرو شدم(دروغ نادر پیش روی دخترش)، در”آسمان زرد کم عمق”(بهرام توکلی)، زیبایی شناختی مفهوم دیریاب و پیچیده «انتهای زیبایی کجاست؟» را تجربه کردم(ذهن فاجعه ساز غزل)، در “ابد و یک روز” به زیباییشناختی لحن انسانها و تاثیر معنادارش در کیفیت رابطههای انسانی برخورد کردم(شیوه رابطه دیگر اعضای خانواده با محسن/ برادر معتاد)، در “شعله ور”(حمید نعمتالله) به زیباییشناسی نادیدهانگاشتهشدن یک انسان که منجر به رسیدن او به سطح تصور ناپذیری از رذالت میشه رسیدم(نگاه فرید به انسانهای پیرامونش) و…همه اینها با آشناییزدایی از مفاهیمی پذیرفته شده در ذهنم، اونها رو شکوند و من رو به ساحت دیگری از اونها آشنا کرد که نتیجه بلافصلاش، واژههای تازه و کشف جنبههای دیدهنشده از درون خودم برای خودم بود. تعبیر برادرم مرتضی از این فیلمها، “آثار گوشه دار”ئه که مثل لبههای تیز اجسام در مکانیک که فیلِت زده نشده و به خاطر همین آدم رو دچار تمرکز تنش میکنند، تو رو با لبههای تیز و صیقلداده نشده از خودت، دیگران و جهان هستی روبرو میکنند.
“خانم یایا”، فیلم جدید و غیرمنتظره عبدالرضا کاهانی، فیلمساز زیرک و حیلهگر سینمامون برای من، برگ جدید و تازه و بدیعی از این قصه بود. کاهانی، بعد از فیلم «استراحت مطلق» که یک سکته در شیوه بیانی معمول و منحصر به فردش برای من بود، دوباره به خودش برگشته و نگاه تیز و گوشهدارش. اون تو فیلم جدیدش داستان مبهم و کمینهگویی از دو باجناق، مرتضی و ناصر رو روایت میکنه که به پاتایای تایلند رفتند. کاهانی زیرکانه روایت رو مبهم و کمگو باقی میذاره. ما نمیفهمیم این دو نفر اینجا چیکار میکنند، چرا اینها در فیلم فارسی حرف میزنند و دیگران تایلندی جوابشون رو میدند و هر دوشون حرف هم رو میفهمند!، خانم یایا اصلا وجود خارجی داره یا نه و شخصیت عظیم دقیقا چی داره میگه و اصلا لحن این فیلم بالاخره طنزه یا جدیه(و یا چندلحنیه) ولی یک باره از وسط فیلم، تو با لایه بعدی اون روبرو میشی. اینکه آدمها با گذشتهها و لایههای پنهان خودشون چطور روبرو میشند؟ اینکه این خانم یایایِ درونمون کجاست که اجازه خیلی کارها رو به ما نمیده؟(شاید قرائتی از مفهوم نفس لوامه). مثلا یک فرد مذهبی در پاتایای تایلند، مثلا سواحل آنتالیای ترکیه احتمالا چطور برخورد خواهد کرد؟ اون جاهایی که تو مجبوری یک سری تصاویر رو ببینی; اونجا اون آدم، چطور رفتار خواهد کرد؟ آیا ما، به واسطه زیست در یک جامعه استبداد زده که تصویر کلیشهای و تک بعدیاز همه افراد را درخواست میکنه و همه رو به مشابهسازی در نظام آموزشی و ارزشی دعوت میکنه(که نتیجه تلخاش، ریاکاری و پنهانسازی درون خودمان در بسیاری از بخشهای ساعتهای زندگی و جامعهمونه) اصلا اون جنبههای پنهان از خودمون رو دیدیم؟(مثلا اینکه بخشهای بازیگوش وجودِ ما مردها که مثلا زیبایی و جذابیتهای زنانه رو چطور میبینه و احیانا قضاوت میکنه). و زمانی که اون بعدهای خاموش رو پیدا کنیم، شیوه برخورد خودمون و اطرافیانمون با اون چیه؟ آیا اون فردِ جدید رو میپذیرند؟ در اینجا و از این دریچه چقدر این فیلم شبیه ایده درخشان فیلم “تاریخچه خشونت”(دیوید کراننبرگ، ۲۰۰۵) میشه که یک فرد آرام را نشون میده که با خانوادهاش ارتباط خوبی داره ولی یک گروه به سراغش مییان و هی گذشتهاش رو به یادش میآرند که بعدتر متوجه میشیم چه انسان جانی و خطرناکی بوده ولی الان تغییر کرده و این سوال رو مطرح میکنه که آیا جامعه، این فردِ آرامِ جدید را میپذیره یا هی بهش به خاطر گذشتهاش بهش سرکوفت میزنه؟
فیلم “خانم یایا” این روزها بر پرده سینماهاست و متاسفانه از یک بعد اساسی در ارتباط با تماشاگر به نظرم مورد آسیب جدی قرار گرفته; اینکه به دلیل شیوه غلط متولیان تبلیغاتی اون، این فیلم داره با اسم “فیلم کمدی” به مخاطبین معرفی میشه و تماشاگران با این ذهنیت آماده دیدنش میشند، در حالی که این فیلم اصلا کمدی نیست و این شیوه اشتباه پرزنت و معرفی، مخاطبین رو به سمت مسیری دیگر برده. کلا همیشه به نظرم یکی از مهمترین و اساسیترین کارها در برخورد با لحنهای متفاوت آدمها و گونههای غیرمعمول تجربه زیستی، شیوه پرزنت و معرفی کسیه که داره اون فرد/ اثر رو به تو پیشنهاد میکنه. اون زاویه دید پیشنهادی، میتونه به کل شیوه نگاه به فرد یا اثری رو در زندگی به نظرم عوض کنه. من مشتاقانه منتظر تماشای دوباره فیلم جذاب عبدالرضا کاهانی هستم و اینکه بتونم به لحن غیرمنتظره و جدید و گوشهدارش دل بیشتری بدم و با آدمهاش همراه بشم و خودِ بیشتری از این فرهاد ریاضی رو پیدا کنم. حتما پیشنهاد داشتم شما هم تجربه جهانِ پیشنهادی “خانم یایا” رو از دست ندید.
نویسنده: فرهاد ریاضی