سینما و جادویش چه کار میتواند با آدم بکند؟

سینما و جادویش چه کار میتواند با آدم بکند؟(یا اصلا چه کار باید بکند)
به نظرم پاسخ به این سوال به عدد مخاطبین سینما، متفاوت است و تمامی پاسخها مهم، قابل اعتنا و محترم.
سینمای متعالی برای من، جراحی روح است و تجربه راهها و مسیرهایی که تا به حال در زندگی نرفتهام; و بخشی از این نرفتنها، ناشی از فهم کم و دانش پایین و تجربه زیستی اندک است و بخشی دیگر، ناشی از ترسهای بیرونی و درونی که جرات و شجاعت رفتن به آن مسیرها را نداشتهای. در انتهای این مسیرها و گذشتن از طوفانهاست، که تو به تعبیر موراکامی، دیگر آن آدم قبل نیستی. تو دچار یک “کاتارسیس”(تزکیه روح) شدهای و مضاعف و افزون شدهای. مثلا “اینجا بدون من”، تصویر تابوی نیاز به دوست داشته شدن یک زن و ابراز علاقه او به مرد محبوباش را برایم شکست. در”بوتیک”، تصویر کلیشهای رضایت افراد طبقه نیازمند نسبت به فقر اقتصادی و فرهنگی خود را با تصویر طغیان اِتی نسبت به جهانگیر و اطرافیانش برایم ویران شد. در “بوسیدن روی ماه”، تصویری کمتر دیده شده از مادران شهدا و انتظار آنان برای برگشت فرزندانش پیش رویم شکل بست. “ایتالیا، ایتالیا”، من را وارد چالش سخت چگونگی تلاش یک زوج برای ساختن یک رابطه مضمحل و در حال ویرانی کرد. “وارونگی”، هویت مستقل و تلقی یک دختر مجرد جاافتاده از زیستن را برایم تصویر کرد. “تیک آف”، آدمهای جامانده از زندگی(به تعبیر هولناک خود فیلم «اقوام») را جلویم نشاند و “فِراری” نسلهای بعد(دهه هشتادیها) را که همیشه در دلم تحقیرشان میکردم، محترم تصویر کرد و دردهایشان را دردهای من کرد و…
فیلم مستقل و مهجور “سهیلا، شماره ۱۷”(محمود غفاری، ۱۳۹۵)، چند روزی است که بی سر و صدا به پرده سینماها آمده. فیلمی بسیار همگرا و نزدیک به تلقی من از سینما. فیلم قصه سهیلا، دختر مجردی نزدیک به چهل ساله را روایت میکند که در ادبیات روزمره، “پیر دختر” نامیده میشود که به دلیل علایق درونی به ازدواج(احساس شریف نیاز به دوست داشتهشدن)، نیاز طبیعی جنسی و فشارهای خانواده و جامعه به یکی از موسسات رسمی پیداکردن همسر مراجعه میکند. فیلم از طریق مراجعات مکرر او به این موسسه، به زیبایی به تصویر کنشهای درونی این دختر و دست و پنجه نرم کردن او با تمامی فشارهای وارده در این مسیر از طرف دیگران، عرف، تلقی عدهای از مذهب و جامعه میپردازد و تصویر ذهنی من را نسبت به ادعای شناخت این انسانهای در سایه جامعه، به چالش میکشاند.
سینمای مستقل شریف ایران، را فراموش نکنیم. “سهیلا، شماره ۱۷” را فراموش نکنیم. سهیلاها را در جامعهمان فراموش نکنیم.
نویسنده: فرهاد ریاضی