کارآفرینی

جنبه های مثبت منفی نگری

جنبه های مثبت منفی نگری

حداقل از سال 1952 زمانی که اثر نورمال وینست پیل با عنوان «قدرت تفکر مثبت» به چاپ رسید، این باور در آمریکایی ها غالب گشت که مسیر موفقیت با تاکید بر مثبت اندیشی هموار خواهد شد. در این موجِ مثبت اندیشی فرد باید همواره بر نتایج مثبت تمرکز داشته باشد و اجازۀ هیچ نوع مداخله ای به امواج منفی ندهد، و تمامی اشکال تفکر مثبت اساسا مفید و سودمند ترسیم می شوند.

گابریل اوتینگن هرگز این کتاب را نخرید. او که استاد روان شناسی در دانشگاه نیویورک و هامبورگ است، بیش از بیست سال از عمر خود را صرف آزمایش این استدلال است که «رویا پردازی های خیالی آن قدرها که ادعا می شود نیز سودمند نمی باشد».

همانگونه که مشخص شد رویا پردازان اغلب آنهایی نیستند که کننده ی کار باشند. در کتاب جدید اوتینگن با عنوان « تفکری دوباره بر مثبت اندیشی: اسرارِ علم نوینِ انگیزش» به نظر می رسد که روشی واقع بینانه تر در خصوص تجسم آینده ارائه می شود. اوتیگان استدلال می کند که اگر رؤیاها و آرزوهای ما در پی ارزیابی دقیق موانعی حاصل شده باشد که در راه رسیدن به آنها در برابر ماست، آنگاه رسیدن به این آروزها و رؤیاها بسیار محتمل تر است. با اوتینگین درباره اثرش و کاربردهای عملی آن به گفتگو می نشینیم.

در مطالعاتی که انجام دادید به این نتیجه رسیدید که مثبت اندیشی به خودی خود، نقش زیادی در تحقق اهدافمان ندارد. در واقع بنابر نظر شما مثبت اندیشی حتی می تواند مخرب باشد. اما چگونه این امر ممکن است؟

تحقیقات من این امر را تایید نموده که تفکر صرف و خیال پردازی درباره آینده باعث کاهش احتمال دستیابی به اهداف می شود. رویا پردازی که در آن نشانی از آگاهی درباره واقعیت وجود نداشته باشد به اندازه ای که انتظار می رود سودمند نیست. به نظر می رسد که این امر سبب ارضای ذهنی آرزوهای ما می شود اما در حقیقت انرژی لازم برای انجام کار خطیر مواجه با چالش های واقعی در زندگی را از ما می گیرد.

مثبت اندیشیدن درباره آینده بسیار خوشایند است. این فکر بسیار اغوا کننده است که مثبت اندیشی بدون صرف هر گونه تلاشی کلیدِ رسیدن به موفقیت می باشد. با وجود آنکه می توانیم به سرعت در ذهن خود به آینده مطلوبمان برسیم اما در واقع راه رسیدن به آرزوهایمان راهی بسیار طولانی است. زمانی که افراد تظاهر می کند که در این آینده خیالی قرار دارند، خود را برای مواجه با موانع آماده نمی کنند و انگیزه ای برای طی نمودن این مسیر دشوار ندارند. در چنین شرایطی ممکن است از تحقق اهداف خود چشم پوشی نمایید.

برخی از نتایجِ تحقیق شما در 20 سال گذشته چه می باشد؟

دریافتیم که دانشجویانی که دربارۀ داشتن روابط عاطفی با شخص مورد علاقه ای خود رؤیا پردازی می کنند کمتر رابطه ای واقعی با آن شخص برقرار می کنند. همچنین دریافتیم زنانی که اضافه وزن دارند، هر چه بیشتر دربارۀ کاهش وزن خود در یک رژیم غذایی رؤیا پردازی می کنند در عمل وزن کمتری (طی دوره سه ماهه و دوره دو ساله)از دست می دهند.

شما به رویکردی جایگزین دست یافته اید که ادعا می کنید به نتایج سازنده تری منتج می شود. کمی از این رویکرد صحبت کنید.

نام این روش را «ایجاد تضاد ذهنی» گذاشته ام. این روش به ما یاد می دهد که رؤیاهای خود را پرورش دهیم اما در عین حال موانع فردی که مانع دستیابیمان به آنها می شود را نیز در ذهن خود مجسم کنیم. مطالعات من نشان می دهد زمانی که چنین تضادِ ذهنی را بوجود آوریم انرژی لازم برای اقدام کردن را به دست خواهیم آورد. و زمانی که فراتر می رویم و اقدام لازم در هنگام مواجه با موانع را مشخص می کنیم حتی می توانیم انرژی بیشتری بدست آوریم.

به بیان ساده آنکه ایجاد تضاد ذهنی با افزودن اندکی واقع گرایی به تخیل پردازیِ مثبتِ افراد در موردِ آینده یشان آنها را قادر به پرورش و محقق ساختن رؤیاهایشان می کند. در مطالعۀ من یک ایدۀ واحد و شگفت انگیز ارائه می شود: موانعی که فکر می کنیم ما را از تحقق بزرگترین آرزوهایمان باز می دارند در واقع می توانند موجب تسریع در دستیابی به آن ها شوند.

چگونه ایجاد تضاد ذهنی به عنوان ابزاری برای رسیدن به آرزوهای ما مفید است؟

خیال پردازی های مثبت تنها برای داشتن لذتی زورگذر و آنی مفید هستند یعنی با تجربه ی ذهنی دورنمایی که فردی ممکن است در آینده داشته باشد به فرد امکان زندگی در آینده را می دهد. اما چنین خیال پردازی هایی نیز افراد را به این فکر وا می دارد که پیشتر در این موقعیت قرار داشته اند. هنگامیکه زمانِ تحقق این چشم انداز در دنیای واقعی می رسد، این آرزوها باید با ادارکی شفاف از واقعیت همراه شود.

شما باید این رویاها را در کنار واقعیت هایی که در مسیر رسیدن به آن آرزوها وجود دارند قرار دهید. در این صورت، انرژی لازم برای غلبه بر موانع را به دست خواهید آورد.

اگر ما آینده ای مثبت را با موانعِ موجود در دنیای واقعی ترکیب کنیم آنگاه است که میتوانیم به پیش برویم. اگر با موانعی غیر قابل عبور مواجه باشیم آنگاه در می یابیم که آرزوهایمان دست یافتنی نیست و بنابراین آن ها را رها می کنیم. در این صورت در انتخاب اهدافی که قصد تعقیب آنها را داریم با سخت گیری بیشتری عمل می کنیم. ایجاد تضاد ذهنی به ما کمک می کند که در زندگی کمتر شکست های کمتری را متحمل شویم.

تحلیل شما از تصویر برداری مغز و فشار خون شرکت کنندگان در مطالعه چه چیزی را نشان داد؟

در مطالعه ای از 164 دانشجوی کالج زن خواستیم که تصور کنند کفش های پاشنه بلند براق و زیبایی پوشیده اند. سپس به صورت تصادفی آن ها را به دو گروه تقسیم نمودیم و از آن ها خواستیم تا پرسشنامه ای را در کامپیوتر پر کنند. در طول سه دقیقه پیامی از زنان هر دو گروه می خواست تا خود را در حالی که کفش پاشنه بلند پوشیده اند تصور کنند. آن ها افکار و رویاهای خود در این خصوص را به سرعت ثبت می کردند. پس از سه دقیقه از یک گروه خواسته شد تا افکار مثبت و از گروه دیگر خواسته شد تا افکار منفی خود درباره پوشیدن کفش پاشنه بلند را بیان کنند.

قبل از آغاز این روند، فشار خون هر دو گروه را گرفتیم. فشار خون انقباضی نوعی سنجش قلبی عروقی است که میزان انرژی یا انگیزش فرد را نشان می دهد. زنانی که رویاپردازی مثبت داشتند، فشار خون انقباضی کمتری را نشان دادند. در گروه دوم، تغییری در فشار خون مشاهده نشد. رویاهای مثبت آنچنان سبب ایجاد آرامش در افراد می شود که در آزمایش های فیزیولوژیکی نیز قابل مشاهده است. اما زمانی که هدف شما تبدیل رؤیاهایتان به واقعیت است، آرامش آخرین چیزی است که باید خواستار آن باشید.

ما نیز پاسخ مغز به ایجاد تضاد ذهنی را سنجیدیم. فعالیت بیشتری در بخشی از مغز که مسئول حافظه و فعالیت های عامدانه است مشاهده شد و الگوی آن در مقایسه با افرادی که تنها در مورد آینده مطلوب خود رویا بافی می کردند، متفاوت بود.

 

برخی از آثار ابتدایی شما در خصوص انگیزش چاپ نشدند. چرا؟

منقدان مدعی بودند که استدلال ها و نتایج تحقیقات من بسیار دور از ذهن بوده و پیام من بی معناست. اگر شما به یافته هایی برسید که مغایر با انگاره های فرهنگی عرف باشد، پذیرش آن همیشه دشوار است. مردم تمایلی به پذیرش پیام من نداشتند. برخی هنوز هم این گونه اند. اما این امر قابل درک است. شما نمی توانید به نتایج شمار محدودی از مطالعات اطمینان کنید. از این رو من بیست سال را نیز صرف انجام شماری مطالعات دقیق تر و جامع تر کردم تا زمانی که یافته ها و نتایج کلی تحقیقات من تصدیق شد.

نتایج یکی است. رویاها، آرزوها و خیالات مثبت (بدون ارزیابی تجربیات گذشته) سبب ایجاد انگیزه در فرد نمی شوند بلکه عکس در جهت عکس آن عمل می کنند.

شما در کتابتان رویکرد ایجاد تضاد روانی را توسعه دادید  و تمرینی فکری با عنوان WOOP یعنی آرزو، نتیجه، موانع، برنامه ریزی را معرفی کردید. آیا هدف از این کار کمک به مردم برای بهره برداری از تمامی منافعِ ایجاد تضاد ذهنی است؟

بله WOOP گام بعدی است (که عبارت از ایجاد مقاصد و نیات صریح در مورد چگونگی رسیدن به یک آرزو است). اگر شما روندی که مردم از طریق آن آرزوهای خود را دنبال می کنند را تجزیه کنید متوجه دو مرحله خواهید شد: افراد در مرحلۀ اول گزینه های خود را می سنجند و تصمیم می گیرند که کدام هدف را دنبال کنند و در فاز دوم نحوه عمل برای رسیدن به آن آرزو را برنامه ریزی می کنند.

تحقیقات زیادی وجود دارد که نشان می دهد مرحلۀ دوم در رسیدن به هدف بسیار مفید است. اگر شما عزمی راسخ در رسیدن آرزوهایتان نداشته باشید این روش موثر و نتیجه بخش نخواهد بود.باید موانع احتمالی در راه رسیدن به اهداف را بشناسید و رفتاری مناسب برای غلبه بر موانع از خود نشان دهید.

این تمرین راهی برای شناسایی آرزوهایتان است یعنی آن چه که شما به راستی خواهان آن هستید نه آن چه که دیگران می خواهند شما انجام دهید. این کار به شما در یافتنِ آن چه که مشتاق به دست آوردن آن هستید و نیز موانع رسیدن به آن کمک می نماید.

اگر شما فردی حرفه ای و متخصص هستید، می توانید از این روش برای کسب دستاوردی جدید در حرفه خود استفاده کنید و مهارت های خود را (هر چه که باشد) بدین ترتیب ارتقا دهید. می توان از این روش برای رسیدن به هر آرزویی، خواه کوچک یا بزرگ و خواه کوتاه بلند یا بلند مدت استفاده نمود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا