اکفراسیس و تصویرسازی: ریشههای نسبت کلمه و تصویر
اکفراسیس و تصویرسازی دو مفهوم مهم در حوزه هنر و ارتباطات هستند و از سالیان دور نقش مهمی را در هنر ایفا کرده اند که در این مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت.
اکفراسیس چیست؟
اکفراسیس به معنای استفاده از کلام و کلمه برای تاثیرگذاری بر مخاطبان است. در واقع، اکفراسیس یک فن هنری است که فرد با استفاده از کلام، شنوندگان را متقاعد و تحت تاثیر قرار میدهد. این فن در گذشته هنر را تحت تاثیر خود داشته و امروزه برای تاثیرگذاری در موضوعات مختلف مانند سیاست، فروش، تبلیغات، دعوت به عمل و … استفاده میشود. ریشه اکفراسیس (Ekphrasis )، اصطلاحی رومی است که یکی از مهارتهای سخنوری توانمند محسوب می گردیده است. اکفراسیس به معنای ارایه نسخهای بیانی از یک مرجع تصویری است که در مراتب بالا سخنران توانمند به مرحله دیانوز (Dianose ) میرسد و به این معنی است که در این سطح فاصله بین صاحب کلام و مخاطب از بین میرود. اکفراسیس یا بعبارت خلاصه ” نوشتن درباره تصویر”، نقش مهمی در داستان سرایی و نویسندگی در ادبیات و بخصوص ادبیات غربی ایفا میکند. چنانچه مصادیق بارز آن را می توان در کمدی الهی دانته یا نمایشنامه طوفان شکسپیر مشاهده کرد و در ادبیات فارسی شاهنامه حکیم بزرگ فردوسی را میتوان نمونه بارز اکفراسیس در نظر گرفت.
تصویرسازی چیست؟
تصویرسازی، به معنای استفاده از تصاویر و گرافیک برای انتقال پیام و اطلاعات است. در واقع، تصویرسازی از طریق تصاویر و نمودارها، اطلاعات را به صورت بصری برای مخاطبان نمایش میدهد. این فن هنری نیز امروزه برای انتقال پیام در موضوعات مختلف مانند طراحی وبسایت، تبلیغات، کتابهای داستانی و آموزشی و … استفاده میشود.
ارتباط اکفراسیس و تصویرسازی :
در عرصه مباحث مربوط به نسبت کلمه _تصویر ، مشکل عمده در گذشته این بود که در هنرهای تجسمی و به خصوص هنر تصویرسازی و نقاشی عمدتا متاثر بر اکفراسیس بود یعنی تصویرسازی به معنای ” به تصویر کشیدن صرف نوشته ها و کلمات ” بود و بر مبنای روایت های تاریخی و رویدادهای مهم و یا داستانهایی که نویسندگان مینوشتند و اشعار شعرا، نقاشان آثار خود را خلق می کردند و تخیل و احساس خود نقاش نقشی در خلق آثار آنها نداشت. بعدها نقاشانی چون “مانه” و “فلوبر” که از پیشگامان نقاشی و ادبیات مدرنیته به شمار می روند، دسته بندی نوینی از رابطه کلام و ادبیات ارایه کردند. این نگرش تازه در واقع واکنشی به همان بحران هویتی بود که در زمینه هنرهای تجسمی و هم ادبیات قابل مشاهده بود. در این دیدگاه نو، کلمه باید نشانهها و رویاهای تصویر را از خود دور می کرد و نقاشی و تصویرسازی نیز باید از آلودگی کلمات و روایات پاک می گردید.در واقع مانه نخستین کسی بود که تصویرسازی و نقاشی را که تا قبل از او به صورت سنتی در تسلط ادبیات بودند، از چارچوب ادبیات نجات داد و به آنها هویتی مستقل از کلمه و زبان اعطا کرد. تا پیش از آن، تمایل نقاشان همیشه رسیدن به مرتبهای هم ارزش با شاعران و نویسندگان بود و چنین بود که در جریان هنر مدرن، تصویر از قید کلمه آزاد شد. ارتباط بین اکفراسیس و تصویرسازی در نحوه استفاده از زبان است. در اکفراسیس، زبان کلام برای انتقال پیام استفاده میشود، در حالی که در تصویرسازی، زبان بصری یعنی تصاویر و گرافیک برای این منظور استفاده میشود. در اصل اکفراسیس و هنر تصویرسازی را می توان معکوس یکدیگر در نظر گرفت که در گذشته هنر تصویر سازی در تسلط اکفراسیس بود ولی بعدها از این تسلط رهایی یافت و مبدل به هنری مستقل و پویا گردید. در نهایت هر دو مفهوم از مفاهیم بنیادی و مهم در عرصه هنر محسوب میگردند و جایگاه ویژهای دارند.
نویسنده مقاله : سمانه دولتی