اخبار هنرهای تجسمیاخبار هنری

هوم خانه نیست، نمایشگاه نقاشی‌های علی رستگار در گالری آرتیبیشن

نویسنده: آزاده باقری

یک نقطه کوچک را روی سطح روشن بوم می بینم. جلوتر می‌روم تا مطمئن شوم عینکم درست کار می‌کند یا لااقل تمیز است. فیگور کوچک ظریفی در خود مچاله شده و در فضا معلق است. کوچکی‌اش آن موقع بیشتر به چشمم می‌آید که به بنای آجری کنارش نگاه می کنم. کوچک کفایت نمی‌کند. به واژه ی حقیر فکر می کنم. به این که این بنا چقدر ابهت دارد. فراموش کرده‌ام که این یک سازه نیست بلکه سطح دو بعدی بوم است. از این فریبی که برای چند ثانیه می خورم خوشم می‌آید. می‌خواهم ادامه‌دار باشد. می‌روم سراغ تماشای کارهای بعدی.

علی رستگار

نمایشگاه آثار علی رستگار با عنوان «هوم خانه نیست» که از ۱۶ تا ۲۸ آبان در گالری آرتیبیشن برگزار می‌شود، از آن دست نمایشگاه‌هایی است که آدم را نا امید نمی‌کند. تسلط نقاش بر تکنیک رنگ روغن و اجرای حرفه‌ای آن، به بیننده اجازه می‌دهد با خیال راحت به کارها نگاه کند و نگران این نباشد که گوشش با زمزمه‌ی «فلان جایش خوب در نیامده» آزرده شود. نقاشی‌ها کیفیتی دارند که آدم دلش می‌خواهد بعد از دیدنشان برود نقاشی کند و اگر هم نقاش نیست لااقل برود یاد بگیرد. نُه بوم بزرگ، چند نقاشی کوچک در قاب‌های چوبی و همین طور در آلبوم وسط سالن، که معلوم است اتود کارهای بزرگ بوده‌اند، کل این نمایشگاه را تشکیل می‌دهند.

بوم‌های بزرگی که بیشتر سطح‌شان را رنگ آبی فرا گرفته، انتخاب بسیار مناسبی از لحاظ اندازه برای این کارهاست. در تمامی کارها، ابژه ی اصلی در مرکز تابلو قرار گرفته و نور زاویه داری بر مرکزیتش تاکید می‌کند. این تابش زاویه دار چون همه‌ی قسمت‌های سازه را روشن نمی‌کند، سایه های ظریفی به بار آورده است. همین طور در همه‌ی کارها همان نقطه‌ی کوچکی که در ابتدا توجه من را به خود جلب کرد دیده می‌شود. فیگور یا فیگورهایی معلق در فضا که ظرافت اجرای نور و سایه هایشان با تاریکی‌های دقیق و با وسواس سازه‌ها خوب جور است. فیگورهایی با حالت جنینی که گویی زانوی غم بغل گرفته‌اند و می‌گویند آن جا خانه‌شان نیست.

علی رستگار

پس زمینه ی بیشتر کارها بدون جزئیات است تا به بیننده نشان دهد با این که دارد به سازه هایی آشنا نگاه می کند اما بازهم نمی تواند بگوید کجاست. نا کجا آبادهایی اند که فضای دکیریکویی را به خاطرم می آورند. با خط افق هایی در دوردست که اطمینان می یابم اگر بوم ها از این هم بزرگتر بودند باز هم چیزی در آن برای بازشناختنش وجود نداشت. البته دو تابلو هم هست که پس زمینه شان جزئیاتی دارد. هر دو آسمان هایی دلهره آور دارند. ابرهای یکی شان که به زردی می زند انگار دارد با آبشاری از مه، آسمان را به دریا می دوزد. مثل کارهای زرد و نارنجی بکسینسکی[۱]. همان قدر دلهره آور؛ این بار اما دلهره ی آدم با دیدن انسانی که دارد به درون این مهلکه پرتاب می شود بیشتر می شود. این جا هر جا باشد قطعا خانه نیست.

یکی از نکات جالب توجه این نمایشگاه آن است که بر خلاف رویه ی معمول در گالری ها، عنوان آثار در کنارشان درج نشده. بلکه پایین تابلو نزدیک به زمین نوشته شده اند. لااقل برای این نمایشگاه خلاقیت به جایی است. چون دیگر نوشته های کوچک، میدان دید بیننده را آلوده نمی کنند.

جلوی پایم را نگاه می کنم تا بتوانم عنوانش را بخوانم. «پلاک ۱۰۵ » تابلوی محبوب من است. ساختمان، ساختمان وزارت کشور است در خیابان فاطمی. استفاده از این بنای بدقواره در هم جواری ساختمان ها و گنبدهای پرنقش و نگاری که معماری درخشان اسلامی را به یاد می آورند، هوشمندانه به نظر می رسد. از این جهت که نقاش بیننده را فراخوانده تا دوباره نگاه کند و در قیاس با سازه های گذشته های دور به زشتی شهر و خانه ی امروزی خود پی ببرد. در همین قیاس است که به فضای آرمان­شهری بعضی از تابلوها پی می برم. دلم می خواهد از ساختمان وزارت کشور پرت شوم به آن بیابانی که سایه ی کشیده ی ساختمانی زیبا به همراه دو درخت خوشایندش کرده است. اما می دانم آن جا نیز خانه نیست.

[۱] Zdzisław Beksiński نقاش روس

علی رستگار

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا