معرفی کتاب

گفتمان های فرهنگی و جریان های هنری ایران

کند و کاوی در جامعه شناسی نقاشی ایران معاصر

کتاب گفتمان های فرهنگی و جریان های هنری ایران نوشته محمدرضا مریدی نشر آبان چاپ ۱۳۹۷

خلاصه توضیحاتی از مقدمه و پیشگفتار کتاب در زیر آمده است.

برای نگارش تاریخ هنر معاصر نمی توان به تاریخنگاری رویدادهای هنر و مطالعه نوع شناسانه و سبک شناسانه آثار هننری اکتفا کرد؛ بلکه باید به این پرسش پرداخت که چگونه نظام های قدرت فراز و فرود جریان های هنری را جهت می دهند و هنرمندان خواسته یا نا خواسته با آفرینشگری هنری به باز تولید گفتمان های قدرت می پردازند؟ اگرچه هنرمند مدرن در تلاش برای آفرینشگری آزاد و خلاق و با در پیش گرفتن سبک هنری ویژه و دل خواهانه خود را از هر گونه جهت گیری مستقل می داند، اما از منظر جامعه شناسی هیچ واقعیت اجتماعی بدون جهت گیری نیست و کار خلاقانه هنرمند نیز فارغ از جهت گیری ایدئولوژیک و مستقل از گفتمان های فرهنگی جامعه نخواهد بود. با این وصف، در این کشمکش های قدرت، چگونه ایده «هنرمند مستقل» و «هنرمند ناب» می تواند تداوم یابد؟

اعظم راودراد در مقدمه کتاب گفته : جامعه شناسی هنر ابتدا با توجه به رابطه میان هنر و جامعه و تاثیر و تاثر متقابل آنها بر هم به عنوان شاخه ای از جامعه شناسی شکل گرفت. در تاملات اولیه جامعه شناسان هنر، بیش از هر چیز به آثار هنری و چگونگی بازتاب جامعه در آنها با تاثیر آنها بر جامعه توجه می شد. همچنین در روند تاریخی تحولات اجتماعی و همین طور تحولات هنری، رابطه متقابل هنر و جامعه در فرآیندی پویا مورد توجه قرار گرفته و بسیاری از متفکران با توجه به بحث تاریخ اجتماعی هنر به این حوزه غنا بخشیده اند.
اما در سال های اخیر در این رشته به ابعاد دیگر مرتبط با هنر و جامعه نیز توجه شده است. ابعادی مانند مطالعه مخاطبان هنر و شیوه های مصرف آنها از آثار هنری با خوانش های مختلف آثار، عوامل موثر بر هنرمند شدن و نقش آنها در شکل گیری انواع هنرها و سبک ها و مضامین غالب در دوره های زمانی مختلف و یا نقش سیاست گذاری های فرهنگی در شکل گیری نقشه هنری جوامع. همچنین نگاه به جامعه هنری به عنوان یک کل و مطالعه روابط میان اجزای این جامعه (مثلا هنرمندان، مخاطبان، منتقدان هنر، آثار هنری و شرایط تولید آثار هنری با هم و با کلیت جامعه، رویکرد جدیدتری است که در این رشته مطرح شده است.
در این نوشته ابتدا به محورهای اصلی جامعه شناسی هنر با تاکید بر نقاشی اشاره خواهد شد. سپس با ارائه سیر تحولی منابع این رشته در ایران از ابتدا تا کنون، وضعیت کتاب های موجود رشته به زبان فارسی، تبیین خواهد شد. در نهایت با استفاده از این مقدمه نشان خواهم داد که چرا کتابی که اکنون در دست دارید در میان منابع موجود از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
معرفی کتاب حاضر آخرین بخش این مقدمه خواهد بود.
محورهای جامعه شناسی هنر با استفاده از رویکردی کل نگر، در رابطه میان هنر و جامعه می توان به پنج محور اصلی اشاره کرد: مطالعه جامعه شناختی هنرمندان، مخاطبان هنر، آثار هنری، سیاستگذاری های فرهنگی هنری و اثرات هنر.

بخشی از پیشگفتار نویسنده : کنجکاو به شناخت نقاشی بوده ام و جستجوگرانه رویدادهای هنری و نمایشگاه های هنر را دنبال میکنم. به گمانم در نقاشی است که نشانه ها خلق میشوند و معانی شکل می گیرند. نقاشی مرکز تولید نشانه های فرهنگ دیداری است؛ در جامعه شناسی هنر نیز نقاشی جایگاه ویژه ای دارد. البته رویکرد جامعه شناسان با منتقدان هنر و البته خود هنرمندان در تحلیل آثار هنری متفاوت است. برای منتقدان
متن هنری» و برای جامعه شناسان شرایط تولید متن هنری» اهمیت دارد؛ در آغاز برای تبیین این تفاوت، شرح مختصری از جامعه شناسی هنر ارانه می گردد تا رویکرد و روش مطالعه حاضر نیز شرح داده شود.
یک اثر به عنوان اثر هنری جایگاهی پیدا نمی کند مگر در پرتو همکاری شبکه پیچیده ای از کنشگران اجتماعی؛ نقاشان که اثر را خلق می کنند، نمایشگاه داران ها که تابلوها را در معرض دید عموم می گذارند، منتقدان هنر که بر آن شرح و تفسیر می نویسند، کارشناسان که اثر را شناسایی می کنند و داوران که با اهداء جوایز به آن ارتقا میبخشند، ناشران و رسانه هایی که اثر را فراگیر می کنند، و مخاطبانی که به تماشای اثر می روند.
دسترس مخاطبان به آثار هنری از طریق مجراهای معین (نظیر موزه ها و نمایشگاهها) و در حوزه های مشخص (نظیر انجمن ها و محافل و مؤسسات هنری) ممکن شده و امکان نظارت از سوی بازار اقتصادی هنر و سیاست گذاری فرهنگی دولت ها) بر الگوهای هنری و رفتار فرهنگی مخاطبان (سلیقه، قدرت خرید، و شیوه های دسترس به هنر) فراهم گردیده است. شبکه کنش های متقابل دست اندرکاران دنیای هنر سازمانی نسبتا منسجم از الگوهای اجتماعی ایجاد کرده که آن را نهاد هنر مینامند. قواعد نهادهای هنر مبتنی بر اعطای شان به کار هنرمند و پذیرش آن در جامعه هنری است. مثلا موزه ها و رسانه ها با انتشار و معرفی یک اثر، نوع خاصی از هنر را مشروعیت می بخشند و قواعد و معیارهای تشخیص و تعریف هنر را پیش رو می نهند. . کسانی که در حوزه هنر فعال اند، یک «فضای اجتماعی ممکن» دارند. این فضا با تعیین حدود دنیای راه حل ها و مستندات فکری، حدود اندیشه را برای مولدان (در خلق) و مخاطبان (در تفسیر اثر) مشخص می کند. حضور در این فضا الزاما با خودآگاهی افراد همراه نیست، بلکه بستر عام اندیشه یک عصر است که باعث می شود مولدان هنری آن عصر نسبت به عوامل تعیین کننده و زمینه اجتماعی و اقتصادی، هم وابسته باشند و هم مستقل. « این فضا یا حوزه اندیشه که از عاملان منفرد استعلا می یابد، کارکردی شبیه یک دستگاه هماهنگ کننده عمومی دارد که سبب می شود آفرینشگران هنر هنگامی که آگاهانه به یکدیگر ارجاع نمی دهند، در عمل نسبت هماهنگی با هم بیابند» (بوردیو، ۱۳۸۲: ۸۰). به عنوان مثال، میان آیینه کاری بناهای دینی (که حضور انسان را در صحن مقدس منکتر و در عین حال محو مینماید) و اندیشه دینی منع شمایل نگاری و شکوفایی هنر خوشنویسی به جای نقاشی و پیکرتراشی، فضای ممکن و مقدورات دینی وجود دارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا