
حکومت گریزی، ساختار گریزی، اقتدار ستیزی، مترادف های دیگری است که برای آنارشیسم (Anarchism) ابداع شده است. آنارشیسم همیشه در ضمیر مردم جهان پنهان بوده، اما اولین بار در قرن ۱۶ میلادی با این نام خوانده شد. آنارشیسم، مخالف حکومت، ساختار، و سلطۀ فرد یا افرادی بر دیگران هست. آنارشیسم طرفدار هرج و مرج نیست، در دیدگاه آنارشیسم، بر لزوم وجود مشارکت جمعی برای ساختن جامعهای ایدهآل تأکید می شود. به گمانم یکی از بزرگترین و معروفترین آنارشیستها، لئو تولستوی است. آنارشیسم به دستههای مختلفی تقسیم می شود که جزء در پاره ای موارد، کمابیش شبیه به یکدیگرند. جالب آنکه بدانید در نظر آنارشیستها، دموکراسی چیزی نیست جزء سلطۀ اکثریت. از این رو دموکراسی را فشار اکثریت بر اقلیت در جامعه می دانند. آنارشیستها معتقدند وظیفۀ دولت تنها خدماتدهی است؛ به دور از هرگونه ساختار، محدودیت، اجبار و قدرت.
دو دستۀ مهم آنارشیسم شامل آنارشیسم رادیکال و آنارشیسم مسالمت جوست. رادیکالها، بر این باورند که باید حکومتهای استکباری، و حتی حکومتهای دموکرات، با اعمال ترور، خشونت و انقلاب سرنگون شوند. در نقطۀ مقابل، آنارشیستهای مسالمت جو، که شاخص ترین چهرشان #لئو_تولستوی است، تحت هیچ شرایطی خشونت طلب نیستند.
آنارشیستهای ایرانی در تاریخ، بطور کلی به دو دستۀ چپ و رادیکال تقسیم می شدند. همانطور که در دورۀ معاصر نیز شاهد آن هستیم، افرادی مثل شاهین نجفی، هنوز باور به رادیکالیسم دارند، و به این که آنارشیسم، تنها از راه یک خشم و خشونت همگانی دست یافتنی است.
آنارشیسم وضعیتی است ایدهآل و در ظاهر غیر قابل دسترس، گمان نمی کنم تاکنون این نظام در هیچ گوشه ای از این دنیا تحقق یافته باشد، حتی برای مدت کوتاهی.
از طرفی، می توان آنارشیسم را با لیبرالیسم قیاس کرد. با این تفاوت که در آنارشیسم هیچ اعتقادی به حکومت و دولت وجود ندارد؛ تنها بی اعتما محض.
در انتها بهتر است کمی هم در مورد آنارشیسم در کتاب «بینایی» اثر «ژوزه ساراماگو» صحبت کنیم. ساراماگو در این کتاب، سعی در بتصور کشیدنِ ایدهآلِ آنارشیسم دارد. آن آگاهی جمعی که باید در همۀ اقشار ریشه بدواند تا بتوان شاهد پیاده سازی موفقیت آمیر آنارشیسم باشیم. مردم پس از کتاب کوری، متعاقب آشناشدن با واقعیت حکومت هایی که بر زندگی آن ها تسلط یافته، در تلاش برای بازپس گیری زندگی خود به پا می خیزند. دیگر باوری به شعارهای دولتمردان ندارند و پس از ترک حکومت، پس از محو شدن نیروهای پلیس، نه تنها آمار جرم و جنایت بالا نمی رود، بلکه به عکس روند نزولی به خود می گیرد. و برای مثال، مردم خود سارق بانکی را دستگیر و به آتشنشانی تحویل می دهند، نیروهای آتشنشانی نیز تنها به نصیحت کردن سارق اکتفا و پس او را آزاد می کنند. از نظر آنارشیستها، «آگاهی» مهمترین عاملی است که در موفق عمل کردن این ایدئولوژی نقش بازی می کند.
من همیشه طرفدار آنارشیسم بودم و خودمم خبر نداشتم!